• خطبه ها
  • سرزنش مردم بصره
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

سرزنش مردم بصره

 (13) (و من كلام له (عليه ‏السلام)) (في ذم البصرة و أهلها)

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ

« 64»

فَهَرَبْتُمْ أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَأَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا (وَ فِي رِوَايَةٍ) وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ أَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ (وَ فِي رِوَايَةٍ) كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ .


ص64

از سخنان آن حضرت عليه السّلام است كه در مذمّت شهر بصره و مردم آن فرموده

(پس از پايان جنگ جمل و فتح بصره حضرت امر فرمود منادى ميان مردم نداء كند كه روز جمعه به نماز حاضر شوند، چون روز جمعه شد همه گرد آمده با آن جناب در مسجد جامع نماز خواندند، پس از آن حضرت به ديوار قبله تكيه داده ايستاد و بعد از اداى حمد و ثناى الهىّ و درود بر حضرت رسول و استغفار براى مؤمنين و مؤمنات فرمود): (1) اى مردم شما سپاه زنى (عائشه) و پيرو حيوان زبان بسته‏اى (شتر عائشه) بوديد، به صداى شتر بر انگيخته مى‏شديد (بدور آن جمع مى‏گرديديد) و هنگاميكه پى كرده شد (كشته گرديد) همگى گريختيد (در جنگ جمل هودج عائشه را زره پوش و بر شترى نهاده در ميان لشگر قائم مقام علم نگاه‏داشته بدور آن گرد آمده بودند، عائشه آنها را بر جنگ ترغيب مى‏نمود و آنان پروانه‏وار به دورش گشته رجز خوانده كشته مى‏شدند، بزرگانشان فخر كنان مهار شتر را گرفته هر كدام بخاك مى‏افتاد ديگرى جاى او را مى‏گرفت، تا آنكه بر هودج و شتر زخم بسيار وارد آمد، حيوان زبان بسته از هول واقعه و سوزش زخمها فرياد ميكرد، ايشان بيش از پيش جمع شده دورش را مى‏گرفتند تا سه پاى شتر قطع شد و نمى‏افتاد، حضرت امير فرمود شيطان آنرا نگاه‏داشته شمشير بر آن بزنيد، چون شمشير زدند و بزمين افتاد مردم فرار كردند، پس كسانيكه مصالح دين و دنياى خود را در اختيار زنى نهاده از شترى پيروى كنند، مردمان پست باشند، لذا مى‏فرمايد:) (2) اخلاق و خوى شما سست و عهد و پيمان شما ناپايدار

 ص65

و كيش شما دوروئى و آب شهر شما شور و بى ‏مزه است (براى نزديكى بدريا كه سبب بيماريهاى بسيار سوء مزاج و فساد معده و غيره گردد و بر اثر آن بلادت و كند فهمى و خستگى توليد شود)

 (3) و هر كه در ميان شما اقامت كرده در گرو گناه خود بوده (زيرا يا از جهت همنشينى با شما مرتكب گناه شده و يا شما را از گناه باز نداشته و در هر دو صورت خود را به گناه خويش گرو داده است) و كسيكه از ميان شما بيرون رفته رحمت پروردگارش را درك كرده (زيرا از كيفر گناه ميان شما ماندن رهائى يافته) (4) گويا من مى ‏بينم مسجد شما را مانند سينه كشتى (كه در آب فرو رفته) خداوند متعال از بالا و پائين اين شهر عذاب فرستاده (از بالا باران و از پائين طغيان آب دريا) كه هر كه در آن بوده غرق شده است. (5) و در روايت ديگر آمده (كه حضرت فرمود) بخدا سوگند شهر شما غرق خواهد شد و مسجد آنرا مانند سينه كشتى مى ‏بينم (كه در آب فرو رفته) يا مانند شتر مرغى كه بر سينه خوابيده. (6) و در روايت ديگر وارد شده (كه فرمود مى ‏بينم مسجد را كه در آب فرو رفته) مانند سينه مرغى در ميان دريا.

(و گفته ‏اند كه پس از اين واقعه، بصره دو بار غرق شد، اوّل در زمان خلافت القادر باللّه دوّم در زمان القائم بأمر اللّه و همه آن شهر را آب گرفت مگر كنگره‏ هاى مسجد جامع آنرا كه در بلندى واقع گشته بود، و نقل شده كه در آخر اين خطبه حضرت مردم بصره را دلدارى داده فرمود مقصود من آن بود كه از اين سخنان پند گيريد و ديگر بار بر امام زمان خود قيام نكنيد).